در قسمت قبل با هم در مورد یکی از مهمترین دلیلهای انحراف از مسیر هدف گذاری شده خودمان صحبت کردیم. گفتیم چون هدفمان فارغ از قدرت چرایی است، رمقی برای ادامه دادن مسیر و رسیدن به مقصد ندارد.
در این قسمت چند دلیل دیگر که باعث اشکال در برنامه رسیدن به اهدافمان میشوند را با هم بررسی میکنیم تا اگر در زندگیمان وجود دارند، هر چه زودتر اصلاحشان کنیم.
» مشخص کردن مدل هدف
هدفها هم مثل خیلی چیزهای دیگر، مدلهای متفاوتی دارند. وقتی بدانیم هدفمان در کدام یک از این مدلها جای میگیرد، تکلیفمان با خودمان روشن میشود. چهار مدل از هدفها وجود دارند که اگر مراقب نباشیم و درگیرشان شویم، زمان گرانبهای زیادی را از ما میگیرند.
» مدل اول: هدفهای الکی
شاید شما هم یکی دو تا از این هدفها در زندگیتان داشتهاید یا هنوز هم دارید. مثلا بیشتر دختر بچهها دلشان میخواهد دکتر یا معلم شوند و بیشتر پسر بچهها دلشان میخواهد خلبان یا فضا نورد شوند. اما آیا واقعا همه این بچهها به چیزی که در کودکی میخواستند رسیدند؟ پاسخ منفی است.
چون فقط تعداد اندکی از این کودکان، چنین چیزهایی را به عنوان هدفشان انتخاب کردند و در جهت آن قدم برداشتند. بقیه آنها تنها در آرزوی رسیدن به این هدفها بودند. اما نه آنقدر که برایش کاری بکنند. چیزی شبیه به مثال بالا در زندگی بیشتر ما وجود دارد.
هدفهای الکی، چیزهایی هستند که از طرفی ما واقعا آنها را نمیخواهیم و از طرف دیگر، بدمان هم نمیآید که در گوشه ذهنمان حضور داشته باشند.
اگر میخواهیم در زندگیمان بالاخره به یک هدف درست و حسابی برسیم باید با این هدفهای الکی، خداحافظی کنیم.
» مدل دوم: هدفهای مبهم
هدفی که قابل رسیدن باشد، آن قدر واضح و روشن است که گویی چندین پروژکتور در حال نورانی کردن آن هستند.
هدفتان چیست؟ اگر در کمتر از ده ثانیه به این پرسش پاسخ دهید، یعنی میدانید چه هدفی دارید. ولی حتی پاسخ دادن به این پرسش هم به معنی واضح بودن هدف شما نیست.
مثلا اگر بگویید هدفم پولدار شدن است کاملا به بیراهه زدهاید. چون پولدار شدن، یک هدف نیست، کلکسیونی از اهداف است. هدف شما باید یک چیز خیلی ساده باشد. اگر پولدار شدن را دوست داری باید آن را ساده کنید. روش ساده کردن این هدف هم مشخص کردن رقم است. به جای این که بگویید: «هدف من پولدار شدن است.» بگویید: «میخواهم ماهی یک میلیارد تومان درآمد داشته باشم.»
فایده مشخص کردن رقم، روشن شدن ماجرا برای خودتان است.
وقتی دقیقا به ذهنتان بگویید که چه میخواهید
او هم دقیقا شما را به سمت همان هدف، هدایت میکند.
توصیه میکنم پنج ویژگیای که قبل از هر هدفگذاری باید برای هدفتان در نظر گرفته باشید را در مقالهی اهداف CLEAR بخوانید
» مدل سوم: هدفهای کپی شده
بعضی از افراد، قبل از حرکت در مسیر رسیدن به اهدافشان، روی زندگی افراد موفقی که تجربههای مشابهی با آنها دارند تمرکز میکنند. این عالی است. اما فقط تا جایی کاری فوقالعاده است که هدفمان، الهام گرفتن از آنها باشد نه کپی کردن تک تک قدمهایی که برداشتهاند.
هیچ کس نمیتواند دقیقا از کسی کپی کند. چون هر کدام از ما ماجراهای خاص خودمان را داریم. اگر با خودمان بگوییم که : «فلانی آدم موفقی است. اگر من هم دقیقا مثل او قدم بردارم، حتما مثل او موفق میشوم.» بیشتر از این که راه را پیدا کنیم، گمراه خواهیم شد.
اهداف میتوانند مشابه باشند اما به تفاوت هر فردی، مقدار زیادی تفاوت در آنها وجود دارد. هدفتان را از روی کسی کپی نکنید. شجاعت داشته باشید و هدف مخصوص خودتان را دنبال کنید.
» مدل چهارم: هدفهای سطح پایین
گاهی ترس از شکست، در مسیر رسیدن به هدفهایی که آنها را میخواهیم به مانع بزرگی برایمان تبدیل میشود. به همین دلیل، به جای این که هدف بزرگی برای خودمان انتخاب کنیم، به هدفهای کوچک رو میآوریم. هدفهای کوچک، شاید دست یافتنیتر از هدفهای بزرگ به نظر برسند اما چون با توانایی ذاتی ما که همان رسیدن به بهترینها است در تضاد هستند دست آخر، زمان، هزینه و انگیزهمان را از بین میبرند.
یادمان باشد، ما فقط یک بار زندگی میکنیم، پس باید هدفهایی بزرگ برای خودمان انتخاب کنیم. برای ساده کردن این موضوع میتوانیم به جای انتخاب هدفهای کوچک، یک هدف بزرگ برای خودمان در نظر بگیریم سپس آن هدف بزرگ را به هدفهای کوچکتر تقسیم کنیم و برای رسیدن به آن گام برداریم. در این صورت، هم هدف بزرگمان را داریم و هم از بزرگیاش ترس برمان نمیدارد.
از شکست نترس. شکست جرم نیست، بلکه هدف سطح پایین جرم است.
بروس لی
» هدفتان را نگاه کنید
گاهی وقتی در مسیر رسیدن به اهدافمان هستیم دچار نوعی وسواس برنامه ریزی میشویم. دوست داریم هر گام را به بهترین شکل ممکن برداریم. به همین دلیل، فقط جلوی پایمان را نگاه میکنیم و جلو میرویم. تا اینجای کار، همه چیز خوب به نظر میرسد و فکر میکنیم که خیلی عالی پیش میرویم.
.مشکل از آن جایی آغاز میشود که بعد از مدت زیادی این گونه حرکت کردن، وقتی سرمان را بلند میکنیم دیگر نمیتوانیم هدفمان را ببینیم. علت این است ما فقط روی برداشتن درست قدمهایمان متمرکز شده بودیم و به کل، در جهت اشتباهی گام بر میداشتیم.
راه چاره، نگه داشتن حد تعادل است. برداشتن قدمهای درست بسیار خوب است اما گاهی هم سرتان را بالا بیاورید و به هدفتان نگاه کنید. شاید لازم باشد اندکی تغییر جهت دهید. در قسمت بعد به یک حلقه گمشده در مسیر رسیدن به هدفمان میپردازیم و تکههای دور افتاده آن را به هم پیوند میزنیم. لطفا برای مطالعه ادامه این مقاله، قسمت بعد را دنبال کنید.
برای اینکه بتوانید همیشه روی اهدافتان تمرکز کافی داشته باشید راهکاری مقالهی تمرکز عقابی روی اهداف را فراموش نکنید.
نمناک ترین سایت ایرانی...
ما را در سایت نمناک ترین سایت ایرانی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : رسولانی علیرضا namnakid بازدید : 218 تاريخ : يکشنبه 29 دی 1398 ساعت: 18:19