به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «هفت روز آخر»، مجموعهای است از یادداشتها و خاطرات محمدرضا بایرامی از هفت روز پایانی جنگ که در آن خستگی و نگرانی از اتمام جنگ، پذیرفتن قطعنامه و ایستادگی مردان آماده نبرد به خوبی روایت شده است.این کتاب در سال ۹۱ در ۱۵۴ صفحه از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است، با وجود اینکه مدت بسیاری از انتشار کتاب هفت روز آخر گذشته است، ولی هنوز هم آن را میتوان یکی از جذابترین و عمیقترین آثاری دانست که روزهای پایانی جنگ در آن به تصویر کشیده شده است. این کتاب برندهی بهترین خاطرهی «ادب پایداری» در طول ۲۰ سال گذشته نیز شده است.در بخشی از کتاب هفت روز آخر میخوانیم:هوا روشن شده است که کار تمام میشود. آخرین ایفا، کنار دژبانی دستهمان پیادهام میکند. خرد و خمیر هستم. تمام بدنم درد میکند. وقتی کار میکردم هیچ چیز نمیفهمیدم، اما حالا که بدنم سرد شده است، به شدت درد میکشم. انگار دندههایم را خرد کردهاند. نگهبان دژبانی برای خودش بالای تپه وِل میگردد. اشارهوار سلام و علیکی میکنیم و میگذرم. با خودم میگویم: «عیبی نداره، عوضش حالا میگیرم و تا لنگ ظهر میخوابم.» اما شانس نمیآورم. آمادهباش میدهند. فرماندۀ نیرو دارد میآید بازدید. میآید و کاش نمیآمد. ظاهراً دستور جابهجایی داده است. باید این همه وسایل و سنگرها را بار کنیم و برویم به یک جای دیگر؛ و چه مکافاتی است جابهجایی! خدا نصیب گرگ بیابان نکند. شب میشود. همه در تب عملیات هستند. هم نگهبانها را بیشتر کردهاند و هم ساعت نگهبانی را. چیز عجیبی در هوا موج میزند. چیزی که فقط حس کردنی است و بس. چیزی که به بیان نمیآید و نمیتوانیاش گفت.درباره «هفت روز آخر»نویسنده در این ک, ...ادامه مطلب